زلزله دمشق به‌طور عمیقی در تهران احساس شد و اعتماد متزلزل آیت‌الله و رژیم او را به لرزه درآورد.

 سقوط اخیر بشار اسد از قدرت و فرار او به روسیه، آیت‌الله و حلقه یارانش را در تنگنایی قرار داده که هیچ راه خروجی در آن دیده نمی‌شود

فعلاً، آیت‌الله و همراهانش همچنان در قدرت در ایران باقی مانده‌اند و رژیم خود را به سمتی تاریک سوق می‌دهند که هیچ نور امیدی در انتهای آن وجود ندارد.
دهه‌ها فساد، مدیریت اقتصادی ناکارآمد، و سرکوب بی‌رحمانه مخالفان، ایران را به ورطه‌ی یأس و ناامیدی کشانده است. این رکود اکنون با پیامدهای ماجراجویی‌های سیاست خارجی آن‌ها برجسته‌تر شده است؛ سیاست‌هایی که نه تنها منطقه را بی‌ثبات کرده بلکه مردم ایران را از جامعه جهانی منزوی ساخته است.
رویدادهای اخیر شکنندگی نیروهای نیابتی و اتحادهای آیت‌الله در سراسر خاورمیانه را آشکار کرده است. اقدامات مخرب حماس در غزه و تشدید تنش‌ها توسط حزب‌الله در لبنان، نه تنها به اهداف خود نرسیدند بلکه واکنش‌های ویرانگری به دنبال داشتند که مردم غیرنظامی را قربانی پیامدهای این تنش‌ها کرد. در همین حال، حمایت مستقیم تهران از این گروه‌ها، نظارت‌های بین‌المللی را تشدید کرده و ایران را بیش از پیش از صحنه جهانی منزوی کرده است.
اصرار رهبران غزه، لبنان و تهران بر تداوم درگیری‌ها، نه تنها مناطق خودشان را ویران کرده بلکه ناتوانی آن‌ها در حفظ تسلط ایدئولوژیک را نیز آشکار ساخته است. تحریکات حزب‌الله در مرزهای شمالی اسرائیل واکنش شدیدی به دنبال داشت و نفوذ این گروه در لبنان، کشوری که در بحران سیاسی و اقتصادی فرو رفته، تضعیف شد. در غزه، رهبران حماس تحت فشار فزاینده‌ای قرار دارند، چرا که استراتژی‌های نسنجیده آن‌ها منجر به ویرانی گسترده و افزایش تلفات غیرنظامیان شده و فلسطینیان را آسیب‌پذیرتر از همیشه کرده است.
و اکنون در سوریه، سقوط اخیر بشار اسد از قدرت ــ که زمانی با حمایت نیروی قدس ایران و مداخله نظامی روسیه پابرجا بود ــ و فرار او به روسیه، پیامی مثبت و قدرتمند به مردم ایران ارسال کرده است. سقوط اسد، نمادی از شکنندگی رژیم‌های استبدادی است که با سیاست‌های آیت‌الله تقویت می‌شوند و ایرانیانی را که خواهان تغییر هستند، جسورتر کرده است. پیامدهای این تحول، جمهوری اسلامی را به شدت نگران کرده است، چرا که مشروعیت آن‌ها بیش از پیش متزلزل شده است.
یکی دیگر از قضاوت‌های سیاسی به‌غایت نادرست، تصمیم ملاها برای ایفای نقش پیشرو در تیم پوتین علیه اوکراین بود که در نهایت کفه ترازو را به ضرر آن‌ها در تهران سنگین کرد. به این فضا توجه کنید.
در حالی که ایران همچنان به سرمایه‌گذاری برای حمایت از اسد ادامه می‌دهد، شهروندان خودش با وخامت شرایط اقتصادی، بیکاری گسترده و کمبود نیازهای اولیه مواجه هستند که ناآرامی‌های داخلی را عمیق‌تر کرده است.
بلندپروازی‌های منطقه‌ای آیت‌الله، که با حمایت از نیروهای نیابتی و رهبران مستبد تجسم یافته، به نقطه اوج خود رسیده است. در حالی که ایران میلیاردها دلار را برای این درگیری‌های بی‌نتیجه هزینه می‌کند، مردم آن باید با تورم، کمبود آب و برق و فروپاشی نظام سلامت دست و پنجه نرم کنند. اعتراضات سال‌های اخیر، از جنبش «زن، زندگی، آزادی» گرفته تا اعتصابات کارگری در صنایع بزرگ، نشان می‌دهد که مردم جسورتر شده و دیگر حاضر نیستند اولویت‌های رژیم را تحمل کنند.
ترکیب شکست‌های خارجی و نارضایتی داخلی، رژیمی را نشان می‌دهد که در تضاد با موج اجتناب‌ناپذیر تغییر قرار گرفته است. در حالی که حلقه محاصره بر یاران رژیم تنگ‌تر می‌شود، رهبری تهران بیش از پیش منزوی شده و هیچ استراتژی پایداری برای ثبات داخلی یا تسلط منطقه‌ای ندارد. آنچه در پیش است، نه تنها بن‌بستی تاریک بلکه احتمال فروپاشی است ــ نتیجه‌ای که دهه‌ها سرکوب و مدیریت نادرست، آن را تقریباً قطعی کرده است.
مهم‌تر از همه، اکنون صدای شیپور، پژواکی دفاعی و قدرتمند دارد که نشانگر تغییر در توازن قدرت و دعوتی برای به چالش کشیدن رژیم‌های سرکوبگر است. این ندا با قدرت و عزم طنین‌انداز می‌شود و نوید تغییرات مهمی در افق را می‌دهد.
آیت‌الله و یارانش اکنون بیش از همیشه نگران بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در تاریخ ۲۰ ژانویه هستند. ترامپ تهدید می‌کند که رویکردی سخت‌گیرانه در قبال روابط آمریکا و ایران در پیش خواهد گرفت، از جمله بازگشت تحریم‌ها و موضعی بدون سازش در احیای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام). جمهوری اسلامی که به‌شدت در تلاش برای احیای توافق هسته‌ای است، اکنون خود را در موقعیتی به‌شدت آسیب‌پذیر می‌بیند و عملاً هیچ اهرم فشاری ندارد.
نفوذ منطقه‌ای ایران که زمانی با حمایت از رژیم اسد، حزب‌الله و حماس تقویت شده بود، در حال فروپاشی است. عقب‌نشینی اسد به مسکو، فروپاشی یکی از قدرتمندترین متحدان تهران در منطقه را نشان می‌دهد، در حالی که حزب‌الله و حماس با چالش‌های داخلی و خارجی روبه‌رو هستند. بدون اسد به‌عنوان یک شریک کلیدی، توانایی جمهوری اسلامی برای حفظ جایگاه خود در سوریه و گسترش قدرت در منطقه به‌شدت کاهش یافته است.
در داخل کشور، این تحولات مردم ایران را که مدت‌ها در برابر حکومت سرکوبگر مقاومت کرده‌اند، دوباره امیدوار کرده است. برکناری اسد یادآور این نکته است که هیچ رژیمی، هرچقدر هم که در قدرت ریشه‌دار باشد، از فروپاشی مصون نیست. برای آیت‌الله و حلقه داخلی او، این تحول هشداری جدی است که چه چیزی در انتظار آن‌ها خواهد بود اگر کنترلشان بر قدرت بیش از این سست شود.
با بازگشت احتمالی ترامپ به قدرت و تضعیف نیروهای نیابتی منطقه‌ای آیت‌الله، امید جمهوری اسلامی به احیای برجام اکنون به‌شدت ناامیدکننده و دور از دسترس به نظر می‌رسد. برخلاف مذاکرات پیشین، تهران اکنون تقریباً بدون هیچ اهرم فشاری وارد این گفتگوها می‌شود. شریان اقتصادی رژیم، پس از سال‌ها تحریم و سوءمدیریت داخلی، فرسوده شده و اعتبار آن‌ها با اعتراضات گسترده و محکومیت بین‌المللی نقض حقوق بشر از بین رفته است.
حلقه یاران آیت‌الله برای حفظ جایگاه خود در جبهه داخلی و بین‌المللی با چالش‌های بزرگی روبه‌رو هستند. سقوط اسد، همراه با فشارهای فزاینده از سوی غرب، نقطه عطفی است که می‌تواند آغازگر پایان رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی باشد.

Comments

Popular posts from this blog

The earthquake in Damascus was profoundly felt in Tehran, shaking the fragile confidence of the Ayatollah and his regime

قمار آیت‌الله‌ها در کازینوی پوتین و شگفتی‌های سال ۲۰۲۳